هم صحبتی با کودکان

طبق تصور کودک، عروسک هرگز حرف زدن با دستگاه بی جانی به نام تلفن را به صحبت کردن با کودک ترجیح نداده و به خاطر خستگی سر وی فریاد نمی‌زند همچنین عروسک هرگز خیره شدن به صفحه تلویزیون، موبایل یا کامپیوتر را به نگاه کردن به چشمان مشتاق کودک ترجیح نمی‌دهد.

طبق نظر کودکان عروسک هنگام صحبت کردن با آنها خمیازه نمی‌کشد و گوشزد نمی‌کند که گرفتار است و حرف تکراری کودکان را گوش داده و هرگز کلام آنها را قطع نمی‌کند.

 بخوانید نظرات مادرها در ارتباط با موضوع را :

مامان سمیه : ازمصاحبتم با اطلس بخوام براتون بگم ,باید بیشتر از بازیهامون بگم، چون سعى میکنم معمولاً به زبان شخصیتهاى بازى باهاش نکات تربیتى رو بگم. مثلاً براى دروغ نگفتن به جاى یکى از شخصیتهایى که داریم بازى میکنیم میگم مامان مهربونم من زدم لیوان رو شکستم ولى چون میدونم شما نگرانم میشى خودم بهتون گفتم تا درجمع کردنش کمکم کنى... مامانم چقدر خوبه من میتونم همه چیز رو به شمابگم... شخصیت مامان هم کودک رو در آغوش میکشه ومیگه... تو بینظیرى عشقم حالا برو جارو بیار ، باکمک خود شخصیت داستان جمع میکنه. این ازهمون اصل تشویق تاثیر گذارترازتنبیه اثر میکنه پیروى میکنه. ودر واقعیت بارها شده من رو به گوشه اى کشیده واز خطاش اعتراف کرده نحوه برخورد ما خیلى مهمه که بچه هاباهامون صادق باشند

مریم مامان بهاره : سلام و وقت بخیر به همه مامان های گل گروه. من بهترین هم صحبتیم با دخترم موقعی هست که مسیر کلاسش با هم پیاده می ریم و اینکه باباش همراه ما نیست و دوتایی هستیم احساس بزرگی می کنه و تمام احساسات و حرفهاش خیلی راحت تر و شیرین تر از بقیه مواقع بهم می گه بخصوص که دستش گرم توی دستم می گیرم و آروم باهاش قدم می زنم.

مریم مامان آوینا : من و آوینا دیروز بستنی فروشی بازی کردیم اومد گفت بستنی می خوام کفتم باید ازم بخری مثلا اینجا بستنی فروشیه کلی کیف کردیم دوتایی امروز هم از این آهنرباهای آموزشی براش خریدم خیلی آموزنده بود مفهوم قطبهای هم نام غیرهم نام درک کرد الانم به همه چیز می چسبونه ببینه آهنه یا نه..ولی چون همش میاد میگه به این چسبید به اون نچسبید فرصت تعامل بیشتری پیدا کردیم

مامان زهرا : خودم را هم قدش میکنم و بازوان کوچکش، میان دستانم آرام میگیرند، بوسه ای کوچک از گونه سرخش میچینم، حرفهایش بی مهابا بر نگاه منتظرم فرو میریزند و من یکی یکی دکمه های روپوش صورتی رنگش را باز میکنم یک ریز حرف میزند و از مدرسه برایم میگوید، لبخند میزنم و میان کلامش را با جمله ای،کلمه ای و یا تکان سری قطع میکنم، وقتی شیرین زبانی میکند تمام حواسم جمع هست که به حرفهایش بی محلی نکنم..
 بعضی از شب ها دعوتم میکند که میهمان قبل از خوابش در روی تختش باشم، با کمال میل قبول میکنم، از هر دری که دوست داشته باشد سخن میگوییم وهر از گاهی برایش از خاطرات دوران کودکیم میگویم و من چقدر سرخوش میشوم وقتی احساس لذت از هم صحبتی را در برق چشمانش زیر نور چراغ خواب رنگی اش میبینم و هر از گاهی هم اندیشه ام تقلب میکند و به دوردستهایی سرک میکشد که آنجا تصویر دیگری از ترنم ترسیم شده است..
قشنگ حواسش هست که هیچ یک از انگشتانش از قلم نیفتند و حق زبانش از مکیدن آنها ناحق نشود..صدرا کوچولو هنوز شش ماهه هست و از کل این پروژه تربیتی فعلا سهمش مکیدن و خندیدن هست برایش کتاب شعر میخوانم و او هم برای خودش سرو صدایی راه انداخته و من توی ذوقم میخورد و با خودم میگویم حتما صدای خودش را بیشتر از صدای من دوست دارد😊 کتاب را میبندم و آهنگ بیخیالیم را مینوازم، بیست و هشت سال کوچک میشوم و شیطنت میکنم، از ته دل میخندد امید‌واتر میشوم که او همه چیز را میفهمد و بعد شروع میکنم به حرف زدن...
نهایتا اینکه به عقیده من، شیرین ترین لحظه برای بچه ها اینه که توجه و تایید والدینشون رو هنگام صحبت کردنشون ببینند و این مهمترین نیاز یک کودک هست

مامان مینا : سلام به همگی. هم صحبتی من با پسرم از بعد از ظهر که از سرکار میام شروع میشه. خیلی دلم میگیره وقتی به این فکر میکنم که چندین ساعت از روز رو پیشش نیستم تا هم صحبتش باشم. به هر حال وقتی که میبینمش ازش میخوام در مورد کارهایی که درغیاب من کرده برام بگه. اونم با ذوق تعریف میکنه و اینکه دوست داره تا موقع خواب چه کارهایی انجام بده. بعد هم سوالهای بیشمارش و چراهاش شروع میشه و من باید کلی متفکر باشم که جواب مناسب به سوالاش بدم. گاهی فکر میکنم بچه ها فیلسوف کوچولو هستن. 😊

مامان فاطمه : سلام به همگی دوستان.هم صحبتیه من با پسر کوچکم رادمان که 18 ماهست وقتی شروع میشه که برای خداحافظی کردن با داداشش که 5سالست و مهد میره با من میاد و مثل همیشه شروع به گریه کردن میکنه که تنها مونده و من براش توضیح میدم که داداشش بزرگ شده و باید مهد بره و زود برمیگرده بعد باهم کنار پنجره میریم و گلها مون رو نگاه میکنیم و رادمان با دیدن گلها از ته دل میخنده و با اشاره سر بهشون سلام میده و دونه به دونه به من نشون میده گلدون های رنگارنگ رو و اگه شانس بیاریم و یه گربه رد بشه و ما ببینیمش که از شیشه خودشو دوست داره پرت کنه بیرون .تا ظهر که باهم کار میکنیم و حرف میزنیم و شعر میخونیم و پسر کوچولوی من با اشاره انگشتان کوچیکه خودش منظورش رو کامل به من میفهمونه و اسباب بازیهای مورد علاقه داداشش رو جمع میکنه و با چشماش به من میفهمونه که برا داداشش نگه داشته تا وقتی برگشت با هم بازی کنن .وقتی پسر بزرگم سبحان از مهد برمیگرده و من با ذوق دم در میرم تا بغلش کنم واون اولین چیزی که میپرسه اینه که داداشم نخوابیده؟و شروع میکنیم با هام حرف زدن از مهد و کارایی که کرده و کمی بعد پسر از جنگهای خیالی خودش و دلاوریهاش برای من تعریف میکنه و طوری به حرفاش گوش میکنم که احساس میکنه واقعا تو این جنگها شرکت کرده و پیروز شده چون پسرم علاقه زیاد به جنگ داره نمیدونم چرا.و گاها با بعضی سوالاتش بهت زده میکنه منو من این سوال که ازم میپرسه مامان حالا که همه چیرو خدا آفریده پس خدا خودشم خودش آفریده ؟؟؟؟😳😳😳😳😳و من تا آخر شب از هم صحبتی با این دو موجود دوست داشتنی و پاک خسته نمیشم.

مامان الناز : رشد زبانی بچه ها شبیه باغ است
همانطور که به خاک ، نور آفتاب و آب برای رشد گیاهان در باغ تان اهمیت می دهید و آنها را برا ی رشد گیاهان آماده می کنید و رشد آنها را به نظاره می نشینید، شما می توانید روی رشد زبانی کودکانتان کار کنید و رشد آن را ببینید. کلی اتفاقات در آن دانه در زیر خاک رخ می دهد که هیچ وقت ما نمی بینیم، این دقیقا همانطوری است که وقتی با بچه ها حرف می زنیم، شعر می خوانیم یا باهاشون کتاب می خوانیم، این ها مثل آب و نور خورشید برای دانه عمل می کنند.
80% مغز بچه ها تا سه سالگی شکل می گیرد، همان لحظه نمی شود این را دید مثل دانه زیر خاک ولی وقتی با بچه ها حرف می زنیم، شعر زمزمه می کنیم و کتاب می خوانیم داریم کلمات و افکار را به مغز بچه ها می دهیم ، چیزهایی که روی شادی و موفقیت روزهای بعدی زندگی شون خیلی تاثیر می گذارد.

هر موقعیت ، فرصتی برای هم صحبتی
هم صحبتی با کودکان به معنای بیا ، برو، بشین.. دست نزن و همه مکالمات ضروری روزمره نیست ، هم صحبتی با کودکان یعنی بشینی کنار کودکت و یا باهاش هم قدم بشی و با علاقه حرفاش و گوش کنی .. اونوقته که وقتی نهایت اشتیاقت رو به شنیدن حرفاش نشون میدی از درون ذوق میکنه و نطقش باز میشه... و تمام آنچه از ذهن و قلبش میگذره برات رو میکنه.. تو با کودکت آشنا میشی و اون با تو... وقتی یک کلمه یا جمله کوتاه می گیم و فرزندمان هم یک جواب می ده هنوز هم صحبتی شکل نگرفته، چهار رفت و برگشت است که شروع "هم صحبتی " های ماندگار و اثر گذار است. "هم صحبتی"، فرصتی است که همه ما پدر و مادر ها داریم، به هیچ چیزی نیاز ندارد بجز خودمان و فرزندمان.
در همه حالتی می تواند انجام شود، خوشحال، خسته، پر انرژی و کم حوصله.
نیاز به هیچ ابزاری ندارد و کافی است سرت را بگردانی تا موضوعی برای همصحبتی با فرزنده پیدا کنی.
البته میشه حتی که در تمام لحظات شرایطی رو برای هم صحبتی پیدا کرد ..
پیشنهاد :
- سرمیز صبحانه : میخوام روی نونت با خامه و مارمالاد یه قلب برات بکشم یعنی اینکه خیلی دوست دارم
- در حال پیاده روی از فرزندتون بخوایید که ماشین هایی به رنگ خاص رو پیدا کنه و بهتون نشون بده
- بخشی از یک داستان رو تعریف کنید و ادامه داستان رو به عهده کودک بگذاریدکه با تخیل خودش داستان رو تکمیل کنه
- هم صحبتی می تواند راجع به رنگ،شکل، اندازه و طرح برگ ها باشد
- زمان خاصی را برای کتاب خواندن مشترک با کودکتان قرار بدهید، می تواند زمانی از خواباندن شبانگاهی باشد یا برنامه ثابتی دیگر.
- بین اتفاقات و علت آنها ارتباطی برای فرزندتان برقرار کنید ..برای مثال از او بپرسید که مثلا فکر میکنی این آقا چرا ناراحت است و یا اگر ایستگاه اتوبوس شلوغ است..از او علتش را بپرسید و پاسخ را به امکان وجود مرکز خرید وصل کنید
- هر جا که می روید ، درباره چیزهایی که می بینیدبا کودکتان صحبت کنید. " اه، ببین! دوتا گربه پشمالو" " از این کامیون قرمزت خیلی خوشم می آید، بوق بوق هم می کند"
- موقع لباس پوشیدن ، درباره این که الان دارید چی کار می کنید حرف بزنید. " الان داره پیراهن می ره توی سرت، اوه سرت آمد بیرون از توی سوراخ " " بره بالا، بالا، بالا تر ، درسته رسیدیم به کمرت "
- وقتی دارید به کودکتان غذا می دهید ، از کلمات برای توصیفات مزه و رنگ و بوی غذا استفاه کنید، " چه پوره نرمی شده، قاشقم روش لیز می خوره ." " آن سیب زرد چقدر شیرینه "
- بسیاری اوقات وقتی می خواهیم خاطره ای تعریف کنیم، اگر شنونده ما تصویری از محل یا موقعیت باشد راحت تر حرف می زنیم، چون لازم نداریم زیاد توصیف کنیم.
- این موضوع درباره هم صحبتی با کودکان بیشتر نمود پیدا میکند. پس اگر آنها را به محل های پر رفت و آمد زندگی مان ببریم راحت تر می توانیم بعدا راجع به اتفاقات روزانه مان صحبت می کنیم.محل های مانند محل کار، باشگاه ورزشی یا مرکز خرید
- گفتگو از نگاه کردن و گوش کردن شروع می شود .. برای نوزادانی که حتی معنی کلمات را نمی دانند هم صحبتی ،آرام آرام معنا و کاربرد پیدا میکند

به جای این که به کودک بگوییم «تو باز هم شلختگی کردی» بهتر است بگوییم «من دوست ندارم لباس های کثیف کف زمین باشد.» به این ترتیب کودک هم تحقیر نمی شود

توجه کنید زمانی که هنوز صحبت های کودکتان کاملا تمام نشده نباید جواب بدهید چرا که آنان باید بیان افکار و احساساتشان را تمرین کنند تا هویتشان شکل بگیرد و احساسات سرکوب شده خود را رها کنند.

از طرفی اگر کودک صحبت کردن را تجربه نکند و والدین نیز تمایلی به شنیدن واقعی نداشته باشند، کودک رنجش عمیقی را حس می کند و نمی داند با احساسات سرکوب شده اش چه کند. چنین کودکی ممکن است مطیع و فرمانبردار خوبی باشد ولی قلبا احساس می کند که به او بی توجهی و بی احترامی شده است.

برای بسیاری از والدین فرصت های زیادی پیش می آید تا به ذهن ناخودآگاه کودک خود پیام های منفی یا مثبت ارسال کنند. برای مثال، اگر هنگامی که فرزندتان در حال تماشای تلویزیون است یا روی نوعی بازی تمرکز دارد، به طور مرتب به او گفته شود که بچه زرنگی است، کودک باور نیرومندی پیدا می کند که زرنگ است و از این رو رفتار فردی زرنگ را از خود نشان می دهد. یا اگر به دفعات به او بگویید که او کودن است، او آن را باور خواهد کرد. پس کلمات شما می تواند سازنده یا مخرب باشد. هرچه باشد شما بزرگ تر و قوی تر هستید پس حق با شماست.

باید به کودکان خود کمک کنیم تا احساسات خود را بشناسند. برای این کار لازم است ابتدا به سخنان آنها توجه نشان دهیم و خوب گوش کنیم و با بیان کلماتی مانند جدا، واقعا، خوب و... به آنها نشان دهیم که احساساتشان قابل درک است.

● راهکارهایی برای گفت و شنود بهتر با فرزندان

▪️ در حین صحبت کردن، کودک خود را مجبور کنید به چشم هایتان نگاه کند چرا که از آنجایی که حواس کودکان به آسانی پرت می شود، لازم است اطمینان حاصل کنید که به هنگام صحبت کردن به شما نگاه می کند. اگر کودکتان از نگاه کردن به چشمان شما می ترسد یا احساس ناراحتی می کند، به او بیاموزید تا به دهان یا تمام صورتتان نگاه کند.

▪️ سعی کنید آرام ولی محکم صحبت کنید. اگر معمولا هنگامی که کاری از کودکتان می خواهید صدایتان را بلند می کنید، کودک یاد می گیرد تا هنگامی که صدایتان را به حداکثر نرسانده اید، به شما بی توجهی کند.

* با جملات ساده صحبت کنید. از کلماتی که کودکتان نمی فهمد استفاده نکنید، سعی کنید ساده و روشن حرف بزنید. دستورات و توضیحات طولانی ممکن است باعث فراموش شدن بخش های اصلی صحبت تان شود. در ضمن یاد بگیرید پرچانگی نکنید.

▪️ احساسات تان را به کودک بگویید، بدون آن که به طور مستقیم از کودک انتقاد کنید، به او بگویید که در مورد اعمال و رفتارش چه احساسی دارید.

▪️ به طور مرتب با کودکتان صحبت کنید. هر روز، زمانی را به این کار اختصاص دهید حتی اگر این زمان، ۵ دقیقه هنگام خوابیدن کودک باشد.

▪️ در حین صحبت کردن سعی کنید از مهارت هایی استفاده کنید تا مکالمه را زنده نگه دارید مثلا از پرسش هایی مانند: «بعدش چی شد؟» یا «اون چی گفت؟» برای افزایش اعتماد کودک و به حرف کشیدن او استفاده کنید.

▪️ بگذارید کودک حس کند که شما از درد دل کردن با او خوشحالید. وقتی در مورد مسائلش با شما صحبت می کند، بگذارید حس کند که شما احساس خوبی نسبت به این کار دارید.

مامان سامینا :سلام به همه ی مامانای گل من با دخترم از وقتی که جنین بود تو شکمم باهاش حرف میزدم آ هنگ میخوندم باهاش از آ ینده میگفتم الان که یکسال ونیم است بازم باهاش حرف میزنم درسته زیاد گوش نمیکنه فقط فکرش پیش بازیه ولی من به خاطر تنهاییم هم صحبتم دختر گلم هستش نمیدونم حس میکنم بیشتر حرفامو میفهمه

مامان سما : پسر من سه ماهشه.من دایم باهاش حرف میزنم.هر کاری که انجام میدم واسش توضیح میدم.مثلا میگم مامانی شیطونی نکن میخوام پوشکتو عوض کنم.یا صبحا بغلش میکنم و میگم بریم صورتتو بشورم که سرحال شی.هر چیز جدیدی که جلوش میبرم اسمشو چند بار براش تکرار میکنم.مثلا دیشب که با دستکش نارنجی اشپزخونه رفتم جلوش و اون به دستام خیره موند،بهش گفتم مامانی این دستکشه.مامان دستش میکنه که باهاش ظرفارو بشوره.
خب مسلما اون چیزی از حرفای من سر درنمیاره.ولی حسم میگه اینطوری بچه هوشیارتر میشه.حالا نمیدونم درسته یا نه...

مامان ضحی : کلا از نظر روانشناسی هم میگن اگر با بچه ها بیشتر حرف بزنید هم در آینده باهوش‌تره میشه هم کمتر دچار مشکلات صحبت کردن میشه و باعث میشه دقت بچه نسبت به وسایل اطرافش بیشتر بشه

مامان متین : سلام منم با دخترم از دوران بارداری صحبت میکردم وقتی شش ماهه بود بابا گفت. شکر خدا زود حرف زد الان هم وقتی میخام ارومش کنم تا بشینه یا غذا بدم از دوران بچگیم براش میگم خیلی مشتاقانه گوش میده و خیلی تاثیر گذار ه

مامان مرضیه :سلام,منم از دوران بارداری برای پسرم کتاب میخوندم و باهاش حرف میزدم,همسرم هم هر وقت میخواست براش قصه بگه تمام ماجراهای از صبح تا شب رو تو غالب قصه براش میگفت,خیلی دوست داشت,پسر من هم از یک سالگی کم کم شروع کرد به حرف زدن,و یک سال و نه ماهش که بود کامل و درست حرف میزد

خانوم بزرگی : با سلام به همه دوستان عزیز.
من فرزندی ندارم ولی بسیار کودکان رو دوست دارم و همیشه هم سعی کردم که کودک درونم رو زنده نگه دارم و خیلی وقتها اینکار رو از طریق هم صحبت شدن با کودکان انجام دادم.
این هم کلامی با بچه ها و دقت و توجه به خواسته هاشون و حرفهاشون نه فقط من رو به یه منبع عظیم انرژی وصل میکنه بلکه بارها و بارها این موضوع رو به من متذکر میشه که چقدر رفتارهای ساده ما بزرگتر ها چه به عنوان مادر و پدر و چه به عنوان خاله،دایی،دوست ،معلم،پزشک،...در دنیای کوچک اونها تاثیرات بزرگ داره.
گاهی یک تشویق سنجیده و به جای ما،تایید اونها وقتی دارن حرفی رو میزنن یا یه داستان حتی تخیلی میگن و یا حتی شنیدن اعتراض اونها وقتی نتونستن با همبازیشون به تفاهم برسن ارامش و امنیتی به این کوچولوهای دوست داشتنی میده که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست.
از نگاه من نیاز به شنیده شدن و مورد توجه قرار گرفتن سن و سال نداره ولی پاسخ به این نیاز در کودکان باعث پر شدن کوله بار فرداشون از اعتماد به نفس ،مهارت مقابله با مشکلات و تخلیه هیجانات و استرس ها، مهارت برقراری ارتباط با دیگران از طریق کلام چه در کار و چه در روابط شخصی،نترسیدن از بیان احساسات خودشون هر چند متفاوت از دیگران میشه.
این کوله بار و خیلی وقتها ما برای فردای کودکانمون اماده میکنیم.خواسته یا ناخواسته پرش میکنیم برای روزهایی که شاید ما نباشیم و شاید خودشون پدر و مادر باشند.

اگر روزی فرزندی داشته باشم دلم میخواد یه کوله بار سبک و پر از چیزهای به درد بخور بهش بدم. با رفتارم بهش این اطمینانو میدم که همیشه تا زمانی که زنده باشم دو تا گوش

دو تا گوش میشم برای شنیدن همه ی داستاناش،غصه هاش،خنده هاش،نگرانیهاش و حتی عشق هاش...دو تا گوش به نام مادر که هر وقت خواست بتونه رو بودنم حساب کنه.💚

مامان بهاره : منم از همان اوایل بارداریم با پسرم صحبت میکردم، وقتی هم که بدنیا اومد کاملا با من آشنا بود. کلا من از حرف زدن با بچم لذت میبردم و از هر چیزیکه بنظرم ضروری میومد و حس میکردم میتونه روی ذاتش و شکل گیری احساس و فکرش در همون سن و بعدها در بزرگسالیش تاثیر بذاره، صحبت میکردم، و کاملا با جزئیات براش توضیح میدم. و الان هم دارم تاثیرشو روی پسرم میبینم.
در نهایت اگر این همصحبتی با آگاهی از نوع و جنس حرفایی که میزنیم، همراه باشه، در شکل گیری ابعاد مثبت شخصیت بچه خیلی زیاد تاثیر گذاره.
مثل منطق، قوه درک و تحلیل ذهن، عزت نفس، اعتماد بنفس و احساسات و نوع بروز آنها و...

مامان کمیل : سلام منم یه پسردارم مثل بقیه مادرا از وقتی آهنگ صدای قلبش به زندگیمون و وجود من زندگی تازه ای بخشید همیشه باهاش صحبت کردم الان که دو ماهشه قشنگ به حرفام واکنش نشون میده و از خودش صدا در میاره ومیخند و...
البته دانشمندان معتقدند که صحبت کردن در رشد مغز کودک تاثیر زیادی داره وچون بچه از سه ماهگی اصوات رو خوب میشنوه ومیشناسه ومیتونه طبقه بندی کنه برا همین توصیه میکنن از همون بدو تولد وحتی در بارداری ، پدر ومادر با صدای بلند روبروی بچه بشینن وباهاش صحبت کنن نوازشش کنن وبه چشمایه بچه نگاه کنن با محبت باهاش صحبت کنن مثلا بگن تو چقدر زیبایی ویا توچقد لطیفی ، دست وپات چقد قشنگن و...این کارا باعث میشه بچه بتونه بین تصاویر وصوتها هماهنگی ایجاد کنه وکلمه ها رو شناسایی کنه ورشد مغزی این کودکان چند برابر بقیه بوده وزودتر حرف میزنن باهوشتر ازبقیه بچه ها میشن (این مطالب خلاصه مطالعه من در این باره بود)

مامان مریم : بنظر من اولین ویژگی خوب گوش دادن نگاه مستقیم به کودکه و خوب واکنش نشون دادن به حرفاشون

مامان هانیه : یکی از چیزایی که بچه رو متوجه میکنه که شما صداش رو شنیدین تکرار حرف اون هست مثلا اگه میگه مامان این عروسک خوشکله گفتن اره کافی نیست باید بگین اره عروسک خوشکلی هست اینطوری دیگه کار به تکرار بچه نمیرسه

مامان قدسی : من معمولا بعداز ظهر استراحت می کنم و به محض اینکه روی تخت دراز می کشم پسرم خودش را کنار من جا می کنه و مدتی با هم حرف می زنیم... گاهی من سوال می پرسم و موضوع صحبت را انتخاب می کنم و گاهی پسرم خودش حرف می زنه مثلا فیلمی را که دیده با آب و تاب تعریف می کنه و یک وقت هایی هم با هم شوخی می کنیم و حرف های با مزه می زنیم و می خندیم...
آنقدر به پسرم خوش می گذره که معمولا خودش پیشنهاد می کنه که "مامان بریم حرف بزنیم..." و دست منو می گیره و به سمت اتاق خواب می بره.... انگار فقط اونجا می شه حرف زد....😉

مامان هرمینه : من در طول روز بارها برام پیش میاد که دخترم یه چیزایی میگه و چون هنوز حرف زدن بلد نیست من متوجه نمیشم که چی میگه ولی عر بار که چیزی میگه همون آواها رو تکرار میکنم یکی از چیزایی که خیلی خوب میتونه بگه بیا ددر هستش که هی میره روسری منو کشون کشون میاره میده دستم و میگه بیا ددر منم برای اینکه تو ذوقش نخوره روسریمو سرم میکنم و حد اقل تا دم در میبرمش که فکر نکنه خواستش برام مهم نیست و خودم احساس میکنم تو برقراری رابطه با دخترم تا حدودی موفق هستم پیشنهاد میکنم اگر مثل من کم حوصله و عصبی هستید بازم با بچه هاتون هم کلام بشید و باهاشون وقت بگذرونین

مامان قدسی : ٣ تا سوالی که میتونیم شبها وقت خواب از کودکمون بپرسیم:
١ یه چیز رو بگو که امروز باعث شد بخندی یا لبخند بزنی
٢ یه چیز رو بگو که باعث شد امروز ناراحت بشی یا گریه کنی
٣ یه چیز رو بگو که امروز یاد گرفتی یا فهمیدی

جواب شماره یک کمک میکنه دعا کردن رو یاد بگیره و با هم خدا رو شکر میکنیم.

جواب شماره ٢ یاد میده بدیها و ناراحتیها بالاخره تموم میشن و باز آرامش بر میگرده پس بچه نگران نباش و امیدوار باش.

جواب ٣ باعث میشه بچه تمام عمر به دنبال یاد گرفتن و فهمیدن باشه و به این که یه چیزی میدونه افتخار کنه.


همه این ارتباط باعث میشه بچه مون عادت کنه با ما حرف بزنه و مشکلات سنین بالاترش رو هم با ما در میون بذاره.

ما هم بیشتر کودکمون رو میشناسیم و اگر در طول روز سوء تفاهمی پیش اومده بینمون و یااشتباهی در ارتباط با بچه کردیم متوجه میشیم و به طور کلی با کودکمون لحظات خوبی رو قبل از خواب میگذرونیم.

مامان فاطمه : سلام به همه دوستان. دختر من با این که هنوز بعضی کلمات نمی دونه و خیلی نمی تونه صحبت کنه من با تایید کردن و بله گفتن با اون همراهی میکنه همین باعث میشه احساس بهتری هم خودم هم دختر م داشته باشیم

مامان دلشادی : دخترمن دوسال وپنج ماهشه عاشقه حرف زدنه صندلی کوچیکشومیذاره جلوی من میشینه پاهاشم میندازه روی هم دستاشم میکنه توهم میگه مامان بیاحرف بزنیم یامامان بیاتعریف کنیم بعد شروع میکنه ودوست داره خیلی جدی ازش سوال کنم ویه گفتگوی حسابی داشته باشیم وتاییدهای الکی رو نمیخواد

مامان    F.M : در برقراری ارتباط با کودکانی که از شما چرا های بی انداره میپرسند کوتاه جواب دهید ان ها توضیح نمیخواهند مثلا وقتی از شما میپرسند ایا ما میمیریم فقط بگید بله میمیریم و تمام یا میمیریم یعنی خفه میشیم؟بگید نه میمیریم خفه نمیشیم و بسیار عادی جواب دهید و با او برخورد کنید اونطوری میفهمه که مثلا مزگ موضوع عادی هست و نباید برای کودک از دنیای پس از مرگ و دفن شدن و.. گفت پس برای کودک دلیل کوتاه بیان کن نه توضح

یونانی ها اعتقاد داشتند که زبان ان ها برتر است و کودکان از بدو تولد بدون اموزش ان را بلد است پس ازمایشی کردند و شست نوزاد را در اتاقی گذاشتند هیچ کس با ان ها حرف نمیزد فقط گاهی پرستاران به ان ها غذا داده و عوضشان می کردند بدون اینکه حرفی بزنند بعد از چهل روز همه ی ان کودکان مردند چرا که بعدا فهمیدند از طریق حرف زدن محبتی به کودک منتقل می شود که باعث رشد او میشود و ان ها از بی محبتی مردند

کودکی را اخیرا یافتند که تا 13 سالگی در خانه حبس بود توسط والدینش و بعد زبان شناسان روی او کار کردند دقیقا شبیه به کودکی بود که تازه حرف زدن می اموخت ابتدا هوش سرشاری داشت و خوب پیش رفت اما این روند کند و متوقف شد و او نمیتوانست عادی حرف بزند زیرا سن یادگیری زمان را از دست داده بود دقت کنید که تا 6سالگی 90درصد ذهن کودک رشد یافته و باید تا ان زمان با حرف زدن زبان را یاد بگیرد چرا که در سن بالا به خوبی کودکی امکان پذیر نیست