مادر که باشی ....
پنجشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۵۲ ق.ظ
مادر که باشی دلت همیشه همین حوالی گیر کرده،میان دل نگرانیها میان اضطرابها شادیها غرق لذت شدنها
مادر که باشی دنیایت دو تا میشود یکی خودت یکی آن دیگری، همیشه سردرگمی میان بایدها و نبایدها درستها و اشتباهها.
میان کامل خوب بودن و خوب بارآوردن.
همیشه دلت همین حوالی پرسه میزند و چشم انتظار هر روز بزرگ شدن آن دیگری قد کشیدن قوی شدن و دوباره چشم انتظار سر زدنهایش و بعدها آرزوی روزهای کودکیش.
مادر که میشوی عجیب، انسان عجیب غریبی میشوی که با گذشته های نه چندان دور خیلی فرق کرده ای.
سیاره ات عوض میشود میروی ساکن سیاره مادرها.جایی که همه قلبشان بیرون سینه است. خورشیدشان از سمت چشمان دیگری طلوع میکند و غروب خورشید شبهای خوابیدن اوست.جایی که همه مادرند و کودکانه با هم قد میکشند تا آسمان هفتم.
الهام پوررحیم
۹۴/۰۲/۳۱