نیلانه

کودکان ما
نیلانه
Instagram



مطالب این بلاگ حاصل تبادل افکار و جستجو و مطالعه جمعی از مادران بسیار مشتاق در تربیت فرزندانشان است که از طریق رسانه های جمعی با هم در ارتباط و تبادل نظر بوده اند .. در مواردی منبع مطالب نامشخص بوده که به دلیل همین مسئله می باشد .. در همینجا از نویسندگان و منابع مطالب پوزش می طلبیم ...

این شادمانی که اکنون دردست توست مدت زیادی نخواهد ماند.این دستان نرم کوچکی که در دست تو آشیانه دارددر حالی که در آفتاب قدم میزنی ،همیشه با تو نخواهد بود .
همینگونه این پاهای کوچکی که در کنارت می دود و با صدای مشتاقی که بدون وقفه و با هیجان هزاران سوال از تو می کند ،تا ابد نیستند .

من برای دخترم ...

سه شنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۰۰ ب.ظ

مطلبی با این مضمون به دستم رسید و گذاشتم تا مادرا نقدش کنن چون از دیدگاه خودم متن خیلی افراطی به نظر میرسید و ابعادی از ملزومات زندگی کودک رو به اختیار خودش کنار زده بود .. متن رو اینجا میذارم و امیدوارم نقدهایی هم بر این مطلب تو این پست داشته باشیم ..

من برای دخترم از این کارت‌های آموزش لغات فارسی و انگلیسی نمی‌خرم. از دو سالگی مغزش را با یک مشت فکر مزخرف مثل “یاد نگرفتن لغات فلان مبحث” درگیر نمی‌کنم. دخترم را می‌برم پارک. می‌گذارم آزادانه بدود. حتی گاهی زمین بخورد. می‌گذارم دخترم با بچه‌های همسن خودش گرگم به هوا بازی کند. می‌گذارم بهترین تفریحش وقت‌هایی که می‌رویم پیک نیک گل بازی باشد نه پز دادن سطح زبان انگلیسی به دختر عموهایش. من برای دخترم خمیر بازی می‌خرم. خاله بازی می‌کنم با او. بعضی وقت‌ها می‌گذارم دکتر بشود و با چوب بستنی‌اش معاینه‌ام کند. اما برایش از این کارت‌های آموزش بچه‌های دو ساله نمی‌خرم!

دخترم که بزرگ تر بشود می‌گذارمش کلاس نقاشی. کلاس موسیقی. کلاس رقص حتی. دخترم را برای ۱۵ گرفتن در دیکته‌ای که کلا هشت تا کلمه است دعوا نمی‌کنم. بخاطر ننوشتن مشق‌هایش سرش داد نمی‌زنم و هیچ وقت خریدن عروسک را جایزه بیست گرفتنش قرار نمی‌دهم. با معلمی که بخواهد درس نخواندن دخترم را مایه خجالت بداند برخورد می‌کنم. و مدام به خاطر اینکه توانسته “جان مریم” را با انگشتان کوچکش به قشنگی بنوازد گونه‌اش را می‌بوسم.

من می‌گذارم دخترم توی خانه کنار من شیرینی درست کند. از بچگی رولت گوشت درست کردن را بهش یاد می‌دهم. دست زدن به چرخ خیاطی‌ام را برایش ممنوع نمیکنم.عکس گرفتن با دوربین خودم را ممنوع نمی‌کنم. همیشه لباس‌های رنگی می‌دوزم برایش و بهش یاد آوری می‌کنم که رسالت بزرگی در شاد کردن دل مردم دارد. من دخترم را برای انتخاب رشته دبیرستانش پیش مشاور نمی‌برم. بهش زمان کنکور را یادآوری نمی‌کنم. تعداد تست‌هایش را نمی‌شمارم و می‌گذارم آن راهی را برود که از ته ته ته دلش دوست دارد.

برای دخترم و دوست‌هایش مهمانی‌های کوچک خودمانی می‌گیرم. با دوست‌هایش دوست می‌شوم. رفت و آمد با قشر خاصی از افراد یا جنس خاصی از آدم‌ها را قدغن نمی‌کنم. رابطه با جنس مخالف را طوری بهش می‌فهمانم که خودش بتواند تصمیم درست را بگیرد. حتی شاید اسمش را بگذارم گلنار که اگر کسی عاشقش شد و خواست شعری برایش بگوید ریتم آهنگین تری توی شعرش بیاید. هر کدام از لوازم آرایشم را که بخواهد بهش می‌دهم و می‌گذارم خودش به این نتیجه برسد که با چه ظاهری قشنگ تر است.

من می‌دانم که دخترم شاید نابغه بزرگی نشود. شاید دانشجوی نمونه‌ای نباشد. شاید حتی دانش آموز درس خوانی هم نباشد اما بی شک انسان بزرگی خواهد شد. دخترم کسی می‌شود که قدر رنگ‌ها را می‌داند. ارزش بوها را می‌داند. و تک تک ثانیه‌هایی که چیزهای ریز زندگی را می‌بیند از خودش، وجودش، تک تک سلول‌های بدنش، از من و پدرش، از مردم کشورش و از خدای خودش راضی است. دخترم کسی می‌شود که دیدنش حس خوبی به بقیه می‌دهد. دخترم کارهای بزرگی برای آدم‌ها می‌کند. و از همه مهم تر یادش نمی‌رود که با لبخند کوچکش روز آدم‌های غمزده عصبی از همه جا نا امید از همه شاکی را عوض کند. دختر من با تک تک ذره‌های وجودش “دختر من بودن” را داد می‌زند و من به جای همه درس‌هایی که خوانده‌ام، به جای همه تست‌هایی که زده‌ام، به جای همه مقاله‌هایی که نوشته‌ام، فقط برای تربیت کردن همچین دختری خودم را تحسین می‌کنم…
دخترم عاشقانه دوستت میدارم.


در نهایت چند تا از نقدهای جالب مادرا رو هم اینجا میذارم :

مامان منیره : این متن عالیه ولی نمیشه بچه ها رو زیاد ب حال خودشون رها کرد پدر و مادر نقش خیلی مهمی تو تصمیم گیری اینده فرزند دارن.دنیای ما رو ب تکنولوژی پیش میره نمیشه انتخاب همه چیزو ب عهده خود بچه ها بزاریم.اموزش وقتی ب صورت بازی انجام بشه برای بچه ها زننده نیست بلکه خوشاینده.

مامان سارا :نه بنظر من اونجوریم درست نیست.میشه تعادل رو رعایت کرد درس هم برا آیندش مهمه.خیلی چیزاش به تحصیلاتش ربط داره.کارش،استقلالش،حتی شخصی که باهاش ازدواج میکنه بنظرم رابطه مستقیم با تحصیلاتش داره.شخصیت بچه ها فرق میکنه بعضی بچه ها خودشون مسئولیت پذیرن و خودشون با کمی حمایت راهشونو پیدا میکنن.ولی بعضی بچه هارو باید خیلی حمایت کرد اگه حمایت نشه راهش کج میشه.چرا ما فکر میکنیم باید به یه بعد باید برسیم.یعنی تحصیلات و تفریحات باهم نمیشه؟ را هربچه ای یه روش خاص کارسازه وباتوجه به استعداداش تلاش ما هم فرق خواهد کرد.بنظرمن که آموزش از همون اول زندگیش باید شروع بشه با تفریح نباید بذاریم بعد 3_4 سالگی چون بعدش دست کشیدن از بازی هاش و وقت گذاشتن برا درس سخت میشه

مامان الهام : به نظر من این مقدار یهل گیری در تربیت بچه ها به هیچ وجه به نفعشون نیست،اینکه به خاطر یکسری مسایل نباید بچه هارو دعوا کرد مسیله کاملا درستیه،اما آیا فرزند نباید یاد بگیره که کجاهای زندگی داره اشتباه میکنه؟

مامان الناز: نظر شخصی من اینه : از آنجایی که تو این دنیا هیچ چیزی مطلق نیست و بدو خوب ها نسبیه .. نباید زندگی بچه ها رو به ابعاد خاص محدود کرد .. فلش کارت جای خودش .. باز و تفریح و زندگی و اموزش خوب بودن جای خودش .. این متنها خوبه ولی یه جورایی با زبان خوشایند طوری که ما متوجه نشیم به زیبایی داره کاری می کنه ما یه چیزایی رو سهل بگیریم و از روش بی تفاوت رد بشیم که واقعا هم مهم هستن .. همه چیز به جای خودش .. همه چیز به جای خود .. چه اشکالی داره در کنار اینهمه پارک و بازی و بو کردن درختا و گلها و خلاصه اینهمه حرف قشنگ مثلا یه ربع هم با بچه فلش کارت بازی کرد ..چه اشکالی داره برای انتخاب رشته ش از مشاور هم کمک گرفت.چه اشکالی داره تحصیلات هم در همون حد نسبی برامون مهم باشه.. روایت داریم که خیر الامور اوسطها ، فراط و تفریط در هیچ چیزی درست نیست و محکوم به شکسته .. همونقدر که بچه به بازی و مهرتهای زندگی احتیاج داره برای موفقیتش در جامعه نیاز به مهارتهای علمی و اجتماعی داره .. وگرنه همون بچه ای که میشینه کنار مادرش فقط خیاطی و شیرینی پزی می کنه .. کنکور هم یادش نمیمونه ، برای انتخاب رشته هم مشاوره نمی کنه و گاهی هم میره تو پارک و بازی می کنه و گلها رو بو می کنه یه جایی از زندگی خواهد لنگید

مامان sara : به نظر من خیلی از موفقیت های بچه ها به خاطر پیگیر بودن و بیخیال نبودن و از تفریح زدن ماماناشون

مامان عاطفه : به نظر من هر چیزی تعاد لش خوبه نه شور شور نه بینمک
ما داریم تو جامعه ای زندگی میکنیم که رو به پیشرفته فقط با موسیقی نمیشه یه دختر مخصوصا دختر گلیم خودش رو از اب در بیاره دخترای الان مثل دخترای 40 سال پیش نیستند اگر ما هم نخواییم به عنوان مثال کلاس زبان بف ستیم این بچه وتی وارد اجتماع میشه از والدینش طلب کار میشه که من متوجه نبودم و نخواستم شما چرا کوتاهی کردید.
به نظر من این مطلب یک نوع صلب مصئولیت والدین به حساب میاد.الان بچه های که تو کنترل والدین هستند وقتی به یه سنی میرسند احساس استقلال میکنن وای به حال اینکه بچه بخواد از بچگی احساس استقلال بیش از حدبکنه. به نظر من آموزش از بدو تولد شروع میشه حالا تو هر سنی آموزش مناسب با سن خودش
دختر من تا پارسال تحت هیچ شرایطی نقاشی نمیکشید فقط دوست داشت رنگ کنه ولی الان کشیدن رو هم دوست داره یا از اول زبان انگلیسی رو دوست داشت ولی قرآن تو مغزش نمیرفت حا به نظر مامانای گل من به عنوان یه مادر باید بیخیال بچم واسه نقاشیش و قرآنش بشم یا نه باید با تشویق کردن و سوق دادنش به اون سمت اشتیاق رو توش زیاد کنم؟

مامان لعیا : سلام من با همه ی قسمت هاش موافق نیستم اینکه براش فلش کارت نمیگیرم کمی درسته آگه اجازه بدیم کودکمون به مرور یاد بگیره یعنی بجای عکس از خودت اشیا استفاده کنیم و اینکه اصرار نکنیم که حتما باید توی یک برهه خاصی یاد بگیره،
درمورد کلاس رفتن هم آزاد میزارمش تا خودش تصمیم بگیره واسراری نمیکنم که حتما به خواست من رفتار کنه
در مورد جایزه دادن هم بستگی به کاری داره که انجام داده باید بدونه کارش ارزش داره برای هر کار الکی فکر نکنم جایزه دادن درست باشه
درمورد مهمانی دادن با دوستانش هم ایده خوبی ولی با هر کودکی نه، در مورد جنس مخالف بهش آگاهی های لازمه سنش رو میگم و اینکه لوازم آرایشی دلیلی نداری دایما دم دست کودک باشه بستگی به سن سال کودک داره مثلا لاک زدن ایرادی نداری ولی اینکه از رژ یا کرم سفید کننده استفاده کنه در حد دختر بچه نیستش.
با قسمت آخر هم کاملا موافقم لازم نیست دختر من نابغه باشه تا بهش افتخار کنم

مامان مرضیه : سلام دوستان، منمبا نظر سارا جون موافقم، بچه ها باهم فرق میکنن، یکی شاید از فلش کارت لذت ببره، یکی اصلا دوست نداشته باشه، به نظر من بهترین راه اینکه والدین پتانسل بچه هاشونو بشناسن و بهش جهت مناسب بدن... راجع به این موضوع نمیشه گفت کاملا درست گفته چون اینده بچه ها از کودکی شکل میگیره واگه کاملا به خپدشون واگذار شه ممکنه رشد کافی نکنن... با نظر الناز جون که اینجور متنها خیلی ظریف قصد تغییر عقاید ما و زیبا نشون دادن خیلی چیزارو دارن هم کاملا موافقم... من واسه دخترم بلز خریدم و در کنارش فلش کارت هم داره، من بهش مسیر میدم و ذهنشو اماده میکنه، اونم بسته به پتانسیلش اونارو پی میگیره، با اینکه هنوز یازده ماهشه...اما از چیزی که مطمئنم اینکه به هیییچ وجه نباید اصرار و زور و چاشنیش کرد... ماها خیلی از کارایی که تو بچگی نکردیم دوس داریم بچه هامون انجام بدن درحالی که باید دقت کنیم اونا یه موجود متفاوت با اهداف و احساسات متفاوتن، هنر پدر مادرا بودن کنارشون، نظارت دورادور و مهیا کردن یه محیط گرم و پر نشاطه...

مامان نرگس : به نظر من انسان فقط یه بار به دنیا میاد و فقط یه بار بچگی میکنه و هیچ وقت براش تکرار نمیشه ماها خودمون واقعا چقدر حسرت اون روز ها رو میکشیم می گیم ای کاش بچه بودیم و بیشتر لذت می بردیم وقت زیاده برای درس خوندن اما بچگی فقط چند ساله به نظر من واقعا حیفه که این حق مسلم رو از بچه هامون بگیریم. خوب احساس ها متفاوت هستش و نمیشه از بچه ها به یه شکل توقع داشت و خواسته هر بچه فرق میکنه ما که بزرگ تر هستیم باید درک کنیم اما واقعا بچگی هیچ وقت تکرار نمیشه ولی دانشگاه ها پراز دانشجو های هست که واقعا سن و سالی ازشون گذشته و هنوز هم میتونن درس بخونن ولی دیگه نه توان بازی کردن دارن و نه میتونن این کار رو بکنن چون مورد تمسخر قرار میگیرن. در صورت کلی نظر من آینه که بچه تا 6 سالگی خودش باشه واز اون به بعد هم میتونه انواع کلاس ها رو تست بکنه واقعا بچه اذیت میشه چون من دیدم یکی از آشنا ها از سن 4 سالگی پسرش رو کلاس زبان گذاشته بود الان نمیدونم که تا چه حدی پیشرفت کرده ولی مامانش میگفت اکثر بچه ها بزرگسال هستن و پسر من نمیتونه با اونا رقابت کنه درسشون تو یه سطح هستش اما از لحاظ سنی بهم نمیان بالاخره فهم اونا با این که بچه است خیلی فرق میکنه و اینجاست که بچه اذیت میشه

مامان شبنم : به نظر من تو متن جوابه همه این مساءل رو گفته ؛گفته من دوست دارم کاری کنم که بچه ام کاری که از ته ته دلش دوست داره انجام بده ؛حالا یه بچه تو موسیقی ؛درس ؛ورزش استعداد داره یه بچه نداره منظور متن این بوده که از بچه ها بیشتر از حد توانشون انتظار نداشته باشیم در ضمن بهشون مهارت های زندگی هم در کنار مطالب فرمالیته یاد بدیم .

مامان کژال : سلام دوستان.من این متن رو خاکستری میبینم تا سیاه ویا سفید.فکر میکنم منظور متن اینه که ماها تو جامعمون داریم به یه سمتی میریم که من اسمش رو میذارم علم زدگی...یعنی الان اکثر پدر و مادرا سعی دارن بچه ها رو با انواع کلاسها سیراب کنن تا به اصطلاح مهارتهای لازم رو واسه آینده کسب کنن بعضیامونم از حق نگذریم حتی اگه خودمونم سر درنیاریم رو حساب چشم و همچشمی هم که شده بچمون رو کلاس میفرستیم.نظر شخصیه من اینه که میشه هم به بچه فرصت شادی و بازی داد چیزی که بچه با تمام وجود انرژیشو تخلیه کنه و هم در کنارش از کودکی بازیهایی رو طراحی کرد که توش بشه بچه رو استعدادیابی کرد و تو سالهای بعد تو مسیر استعداداش قرار داد.

مامان مریم : ببینید به نظرم هر مادر وپدری باید اولویت بندی داشته باشن من به شخصه اولین اولویتم اخلاق بچمه بعد مهارت های زندگیش بعد هم پیشرفتهای علمیش. بچه در نهایت اگر بچه سالمی باشه به خیلی از مساعل که امروز جوونا دچارشن دچار نشه بالاخره درس می خونه. ولی اگه اخلاقش خراب بشه همه چیز از بین میره.

مامان مری هم به نکته خوبی اشاره کرد : مهمترینش توافق پدرو مادر در امر تربیت وعدم دوگانگی رفتار بابچه و اشنایی به برخی از فنون روانشناسی برخورد با کودک

مامان پریوش هم خیلی صحبت های جالبی داشت ولی از اونجایی که همه ش به زبان فینگیلیش بود متاسفانه نتونستم اینجا درجش کنم





نظرات  (۱)

واقعا تو این 3 ساعتی که از قرار دادن این مطلب تو وبلاگ میگذره، این همه مامان اومدن و نظر دادن اینجا؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی