رازداری کودکان ، بایدها و نبایدها ....
دانستن اینکه چه هنگام رازهای خود را به دیگران بگوئیم , چه هنگام آنها را در سینه نگه داریم و با چه کسانی رازهای خود را در میان بگذاریم,جزو دردسرهایی است که رازها برای ما ایجاد می کنند
نکته مهم درباره رازداری کودکان این است که به آنها از سنین کودکی آموزش بدهیم که چه هنگام آنها را مخفی نگه دارند و چه هنگام آنها را با والدینشان در میان بگذارند
همه این جملات می تونه از زبان ما خطاب به کوچولوهامون باشه که مرزهای برای رازداریشون معین می کنه:
**اگر ابزارهای پدرتان را قرض گرفته اید و با آنها به خودتان آسیب رسانده اید, آن را به شکل یک راز در سینه نگه ندارید. حتی اگر فکر می کنید که پدرتان از اینکه ابزارهایش را برداشته اید عصبانی می شود, باز هم موضوع را به او بگوئید. شاید لازم باشد که او شما را نزد پزشک ببرد یا زخم شما را ببندد.
*** اگر هدیه ای برای مادرتان خریده اید, تا هنگامی که او بسته شما را باز نکرده است , راز این که چه چیزی درداخل جعبه است را به کسی نگوئید. با اینکار مادرتان غافلگیر و شگفت زده خواهد شد.
***اگر گلدان مورد علاقه مادر را شکستید, آن را به شکل یک راز در سینه نگه ندارید. حتی اگر تکه های آن را با چسب چسبانده اید, پیش از آنکه مادر آن را پر از آب کند باید موضوع را به او بگوئید.
*** اگر می خواهید با درست کردن چند عدد کلوچه شکلاتی پدرتان را خوشحال کنید, آن را مثل یک راز نزد خود نگه دارید. تا وقت شام صبر کنید و آن گاه او را کار خود غافلگیر کنید. احتمالا پدرتان شما را خواهد بوسید.
*** اگر کسی شما را اذیت کرد, آن را به شکل یک راز نزد خود نگه ندارید.
حتی اگر این جور افراد به شما هشدار دادند که موضوع را به کسی نگوئید, شما حتما آنرا با کسی که به او اعتماد دارید, در میان بزارید. برای این کار , می توانید از پدر و مادر یا معلم خود کمک بگیرید. آنها می توانند به شما کمک کنند تا راهی برای خلاص شدن از شر کسی که شما را اذیت می کند پیدا کنید.
*** اگر کلوچه پخته اید و برای غافلگیر کردن دیگران یک قاشق ژله در وسط آن ریخته اید , آن را مثل یک راز در سینه خود نگه دارید. صبر کنید تا کسی که می خواهد کلوچه را بخورد, به آن گاز بزند.
***اگر پدر یا مادرتان به شما قرص یا دارو دادند, اشکالی ندارد. اما اگر وقتی که بیمار نیستید یک فرد دیگر به شما قرص تعارف کرد که بخورید, قبول نکنید. این موضوع را به شکل یک راز نزد خود نگه ندارید. این قرص ها می توانند شما را بیمار کنند
*** اگر موقع حمام کردن یک آدم بزرگ به شما کمک می کند, اشکالی ندارد. اما اگر کمک کردن او در شستن تن و بدن شما جوری است که موجب سردرگمی شما می شود یا احساس ناخوشایندی در شما به وجود می آورد, اشکال دارد. شما می توانید تماس خوشایند را از تماس ناخوشایند تشخیص بدهید. اگر با تماس ناخوشایند روبه رو شدید, آن را به شکل یک راز نزد خود نگه ندارید. فورا بگوئید: نه ! نه ! . موضوع را با کسی که به حرف شما گوش می دهد , در میان بگذارید. او از شما محافظت خواهد کرد.
*** اگر محل آشیانه یک پرنده را می دانید, آن را به شکل یک راز نزد خود نگه دارید, این جوری شما هم در بزرگ کردن جوجه ها به پرنده مادر کمک کرده اید.
*** اگر چیزی را بدون اجازه گرفتن برداشته اید, آن را به شکل یک راز نزد خود نگه ندارید. حتی اگر آن چیز را قرضی برداشته اید, باید موضوع را به صاحب آن بگوئید و آن را به جای خود برگردانید.
***اگر کسی چیزی را به شما تعارف کرد و از شما خواست که همراه او بروید, آن را به شکل یک راز در سینه نگه ندارید.
بلند فریاد بزنید نه ! و فرار کنید. فورا نزد یک آدم بزرگ که بتواند به شما کمک کند بروید.
*** اگر به دیدن شعبده بازی رفته اید و از حقه شعبده باز با خبر شده اید , فورا آن را به شکل یک راز نزد خود نگه دارید. این جوری خود شما می توانید با آن حقه برای دیگران شعبده بازی کرده و آنها را غافلگیر و شگفت زده کنید.
*** اگر مادرتان به شما گفته است که به زودی صاحب یک خواهر یا برادر کوچولو می شوید و از شما خواسته است تا این موضوع را به کسی نگوئید, این راز را پیش خود نگه دارید.
*** اگر پزشک خواست شما را بدون لباس معاینه کند و پدر و ماردتان هم پیش شما بودند, اشکالی ندارد. اما اگر هر کس دیگری خواست که لباس های شما را بیرون بیاورد و به شکل ناراحت کننده ای شما را لمس کند, اصلا قبول نکنید و آن را به شکل یک راز نزد خود نگه دارید! شما باید بلند بگوئید: نه ! سپس فرار کنید و موضوع را با یک آدم بزرگ که به او اعتماد دارید در میان بگذارید. او از شما محافظت خواهد کرد و کمکتان می کند تا حالتان بهتر شود.
*** اگر پدر یا مادرتان رازی را با شما در میان بگذارد و به شما بگوید که آن راز را به دیگری ( پدر یا مادرتان ) نگوئید , این موضوع شما را گیج می کند . اگر چیزی از این راز سر در نمی آورید و شما را ناراحت می کند , به آنها بگوئید که نگه داشتن چنین رازی , برای شما چقدر سخت و دشوار است. به پدر و مادرتان بگوئید که دوست دارید آنها چیزی را نگویند یا کاری را انجام ندهند که بعد از آن از شما بخواهند آن را با کس دیگری در میان نگذارید. درباره احساسی که از این کار به شما دست می دهد, با پدر بزرگ , مادر بزرگ , یکی از خاله ها, دایی ها , عمه ها صحبت کنید . آنها می توانند به شما کمک کنند.
*** اگر شما پایان یک قصه را می دانید آن را مثل یک راز پیش خود نگه دارید. صبر کنید که دوستانتان نیز داستان را تا آخر بشوند یا بخوانند , آن وقت می توانید با گفتن این که شما پایان آن داستان را بلد بوده اید, همراه آنها بخندید و لذت ببرید.
شما باید یاد بگیرید که چه هنگام رازها را با دیگران در میان بگذارید و چه هنگام آنها را در سینه نگه دارید. اگر یکی از دوستان به شما بگوید که می خواهد بدون اینکه برادرتان بداند برای او جشن تولد بگیرد آیا این راز را به برادرتان می گوئید؟
اگر دوستانتان مشغول بازی با کبریت و ترقه باشند و از شما بخواهند که آن را به شکل یک راز در سینه نگه دارید, چکار می کنید؟ آیا آن را به کسی می گوئید؟ چرا؟
یادتان باشد!!! نکته مهم درباره این رازها این است که تصمیم بگیرید آیا باید آنها را با کسی در میان بگذارید یا نه ؟ اگر از نگه داشتن رازی احساس اذیت شدن یا ناراحتی کردید, آن را با یک آدم بزرگ که به او اعتماد دارید, در میان بگذارید.
یادمان نرود که صادق بودن بهتر از دروئی است. وقتی که دوستی می خواهد رازش را برای ما تعریف کند اگر آدم رازداری نیستیم به او تذکر بدهیم, این خیلی منصفانه تر از این است که نقش انسانهای رازدار را بازی کنیم ولی در عمل بر خلاف اصول انسانی عمل کنیم.
راستی !!! آخرین باری که کسی رازی رو برای شما تعریف کرد کی بود؟ رازدار خوبی بودی ؟ اون آدمی که رازشو برای ما تعریف کرده بود هم همین نظرو داره ؟