نتوانستن عیب نیست !
یادم هست که وقتی بچه بودیم، یکی از جملاتی که سعی میکردیم با آن همسالانمان را تهییج و ترغیب کنیم "اصن تو نمیتونی!" بود! این جمله معمولا در مواقعی استفاده میشد که خودمان داشتیم یک کار خلافی میکردیم و بعد در مقابل دوستی که ما را از آن کار نهی میکرد، میگفتیم «تو نمیای؟!... پوف! اصلا تو بخوای هم نمیتونی!!» این جمله معجزهآسا، حس بیعرضگی طرف را به شدت جریحهدار میکرد و طرف حتی اگر در حال ورود به محدوده مینگذاری شده هم بودیم، میآمد و از ما هم جلو میزد!عجیب است ولی حتی در بزرگسالی هم میشود این جمله را در قالبهای جدیدتری از دیگران شنید: «سیگار نمیکشی؟ پوف... تو عرضهشو نداری!»، «تا حالا دوست پسر نداشتی؟! پوف.... چقدر اسکلی بابا!»، «همیشه چادر سرت میکنی؟! پوف... تیپت تو حلقم!»
«نتوانستن» یک فضیلت است. چرا فکر میکنیم ناتوانی عیب است؟ این که من «نتوانم» کسی را به قتل برسانم، یک فضیلت است. این که من «نتوانم» دروغ بگویم، یک فضیلت است. این که «نتوانم» مواد مخدر مصرف کنم، یک فضیلت است. این ناتوانیها چه از سر آگاهی باشد(که چه بهتر) و چه حتی از سر عادت، ارزشمند است. چه به خاطر بزرگ شدن در یک محیط پاکیزه نتوانی دود سیگار را تحمل کنی و چه از سر آگاهی نسبت به عوارض جسمی و روانیاش، به هر حال این که «نتوانی» سیگار بکشی، یک فضیلت است.
*
به بچههایمان بیاموزیم این که نمیتواند کسی را بزند، عیب نیست. اشکالی ندارد اگر «نمیتواند» با آن بچهای که هل میدهد بازی کند. بهش یاد بدهیم که اگر کسی مسخرهاش کرد به خاطر این که «نمیتواند» به کبریت دست بزند، بهش توجه نکند. بهش بگوید «برو پی کارت!» و برود پی کارش. ناتوانی بچههایمان را تقدیر کنیم. بهش یاد بدهیم که او قرار نیست با هر کاری ثابت کند که تواناست.
*
خدای توانای من!
خدای بر هر چیز و هر کار توانا!
تو به ما توانایی "مادر خوب" بودن را بده.