مسئولیت پذیری کودکان
یکی از عوامل موفقیت انسانهای بزرگ این بوده که آنها در زندگی خود تعامل مثبت و فعالی با مسئولیتهای زندگی خود داشتهاند. داشتن نگرش مثبت به مسئولیتها و انجام مطلوب آنها زمینه را برای موفقیتهای بعدی مهیا میکند و از طرفی با ایجاد حس اعتماد به نفس در فرد او را برای پذیرش مسئولیتهای بزرگ مشتاقتر میکند.
باید گفت ریشههای مسئولیتپذیری در خانواده و از سنین کم ایجاد میشود. متأسفانه مشاهده میشود در بسیاری از خانوادهها، والدین در ایجاد حس مسئولیتپذیری در کودکان احساس ناتوانی میکنند و حتی گاهی به دلائل مختلفی حتی اقدام به این کار نمیکنند و به فرزندان خود فرصت تجربۀ به دوش کشیدن مسئولیتها را نمیدهند غافل از اینکه کودکان آنها اگر امروز که حمایت والدین را به همراه دارند نتوانند مسئولیتهای کنترل شدهای را به دوش بکشند بعدها نخواهند توانست مسئولیتهای خطیر زندگی را بهعنوان عضوی از جامعه یا بهعنوان پدر یا مادر و یا یک همسر ایفا کنند. اگر امروز در آنها این نگرش شکل نگیرد که مسئولیت بخشهایی از زندگی را خودشان و فقط خودشان باید بر عهده بگیرند بعدها همین نگرش را به مدرسه و جامعه خواهند کشاند و این آنها را با گرفتاریهای جدی و مشکلات فراوانی روبرو خواهد کرد. یکی از روانشناسان میگوید: «اگر امروز بند کفش کودکت را بستی باید خودت را آماده کنی تا در سی سالگی قرضهای او را نیز بپردازی»
.
مسئولیتپذیری چیست؟
منظور از مسئولیتپذیری این است که فرد بتواند در مراحل مختلف زندگی خود و در جایگاههای مختلف، مسئولیت خود را بشناسد و با انجام مناسب آن زمینه را برای آسایش خود و دیگران فراهم کند. آموزش مسئولیتپذیری به کودکان شامل پیدا کردن راههایی است تا به آنها کمک کنیم احساس لیاقت و شایستگی داشته باشند و بتوانند با در نظر گرفتن خواستها و انتظارات دیگران در کنار نیازهای خود به تصمیمات مناسب در موقعیتهای مختلف بزنند تا درعین اینکه سلامت جسمی و روانی خود را تأمین میکنند در عین حال به نیازها و احساسات دیگران نیز صدمه نزنند. سه عنصر اساسی در آموزش مسئولیتپذیری عبارتند از شناخت مسئولیت، تمرین برای مسئولیتپذیر شدن و پاسخگو بودن در قبال مسئولیتها. که البته پاسخگو بودن همیشه در مقابل افراد دیگر نیست چرا که در دین مقدس اسلام، مسئولیت یک فرد دیندار فقط به مسئولیت او در قبال انسانهای دیگر خلاصه نمیشود بلکه انسان در مقابل خداوند متعال، کمال خود و حتی عالم طبیعت و محیط زیست خود نیز مسئول است.
آیا مسئولیتپذیری یک ویژگی ذاتی در انسانهاست؟ چگونه میتوان مسئولیتپذیری را در افراد و بویژه کودکان شکل داد؟ در پاسخ به این سؤالها باید گفت که هیچ فردی بعنوان فردی مسئول متولد نمیشود و همچنین احساس مسئولیت امری نیست که بتوان بر فرد تحمیل کرد بلکه مسئولیتپذیری در متن خانواده و روابط اجتماعی و تعاملاتی که فرد با دیگران دارد امکان رشد پیدا میکند میتوان گفت جوان 30 سالهای که در به دوش کشیدن مسئولیت همسر و فرزندان و کار خود ناتوان است در سنین کودکی و نوجوانی در او حس مسئولیتپذیری ایجاد نشده است و لذا طرز رفتار والدین با کودک، جوی که در خانه در قبال مسئولیتهای شخصی حاکم است و میزان آشنایی کودک با مسئولیتهای فعلی و آینده خود نقش اساسی در شکلگیری منش مسئولانه ایفا میکند. و والدین در این میان نقش اساسی را از جنبههای مختلف ایفا میکنند والدین از طرفی نقش الگودهی دارند چرا که والدین غیر مسئول نمیتوانند انتظار مسئولیتپذیری مطلوب از فرزندانشان داشته باشند. والدینی که همیشه سایرین را مسبب مشکلات خویش میدانند، متزلزلند، فراموشکاراند، از سایرین میخواهند به جای آنها تصمیم بگیرند، کارها را به گونه مطلوب انجام نمیدهند و سعی دارند از مسئولیتهای خود فرار کنند، الگوی بیمسئولیتی محسوب میشوند و به احتمال زیاد نخواهند توانست فرزندانی مسئول پرورش دهند. از طرف دیگر والدین میتوانند با شناخت درست نیازها و توانمندیهای سنین مختلف و با کسب راهکارهای لازم و اقدام به اعطای مناسب مسئولیت به کودک نقش بسزایی را در ایجاد و تقویت مسئولیتپذیری ایفا کنند.
در این شماره ما به تعدادی از زمینههای لازم که در پرورش کودک مسئول ضروریست میپردازیم و در شماره بعد برخی راهکارهای عملیتری در این زمینه خواهد آمد. انشاءالله
1. فرزندان خود را آماده پذیرش مسئولیتهایشان کنید.
به طور کلی کودک شما باید از خردسالی، روزانه یک یا دو کار ساده را بدون شکوه و شکایت انجام دهد. مثل آماده شدن برای خواب، جمعآوری وسایل و اسباببازیها در هنگام خواب، انداختن آشغال در سطل مخصوص. این اعمال شاید برای بزرگترها چندان با اهمیت به نظر نرسد ولی اگر شما فرزندتان را با قوانین محدودی که به طور مداوم و ثابت اجرا میشوند تربیت کنید، کمتر با مشکلات بعدی در این امر مواجه میشوید. وجود یک آهنگ منظم و یکدست در زندگی، احساس امنیت و سلامتی به آنان میدهد. پس سعی کنید کودک خود را از اوایل کودکی به انجام مسئولیتها عادت دهید. به این حدیث شریف از امام موسی بن جعفر علیه السّلام توجه کنید: «بهتر آنست که طفل در کودکی با سختی و مشکلات اجتنابناپذیر زندگی که غرامت زندگی است روبرو شود تا در جوانی و بزرگسالی، بردبار و صبور باشد»( الحدیت-روایات تربیتی، ج1، ص: 70).
علاقه لازم را جهت همکاری کردن قبل از 3 سالگی به وجود آورید و از سن 3 سالگی آرام آرام واگذاری مسئولیتهایی محدود را به کودک خود شروع کنید. برنامهای تهیه کنید که در آن چند کار در حد توان کودک گنجانده شود. کودک 3 ساله به راحتی قادر است در قرار دادن بشقاب و قاشق در روی سفره به شما کمک کند و اسباب بازیهای خود را قبل از خواب جمع کرده و در جای مخصوص بگذارد. به یاد داشته باشید کودک 3سالهای که عادت کرده دستمال کاغذی را به یکی از والدین بدهد تا او در سطل زباله بیاندازد بعدها این چرخه را به مسئولیتهای دیگر هم انتقال میدهد.
2. وقت مناسبی را برای آموزش در نظر بگیرید.
اگر میخواهید کودک شما بستن بند کفش خود را یاد بگیرد، این کار را زمانی انجام ندهید که عجله دارید و زمان برایتان مهم است چرا که در این صورت، موجب عصبانیت و ایجاد تنش شده و تجربه منفی از این کار را بر ذهن کودک خود بر جای میگذارید در عوض برای این کار اوقاتی را در نظر بگیرید که از هر نظر آسوده خاطر هستید و بهعنوان مثال برای مدتی هر روز صبح ده دقیقه را به پوشیدن کفشها اختصاص دهید تا فرزند شما برای این کار فرصت کافی داشته باشد. در این مدت با او همراهی کنید و اولین باری که او این عمل را تقریبا درست انجام داد او را تحسین کنید. احساس رضایتی که پس از انجام این عمل ظاهر میگردد باعث تقویت این رفتار خواهد شد.
3. کارها را بر اساستواناییهای کودک تنظیم کنید.
مهم است که در واگذاری مسئولیتها، سن و تواناییهای کودک را در نظر گرفته و انتظارات بیش از توانایی آنها نداشته باشید. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خدا رحمت کند کسی را که در نیکی و نیکوکاری بفرزند خویش کمک کند. از ایشان پرسیدند: چگونه فرزند خود را در نیکی یاری نماید؟ حضرت در جواب فرمود:
آنچه را که کودک در قوه و قدرت داشته و انجام داده است از او قبول کند. و آنچه انجام آن برای کودک سنگین و طاقتفرسا است از او نخواهد(اصول کافی، ج 6 ص 50).
انتظارات والدین به چند دلیل میتواند زیاد باشد:
تقاضای انجام کاری که به علت کمی سن، عدم قدرت کافی، کم بودن تجربه و نظیر آنها در توان کودک نیست. برخی از والدین در تعامل با کودک خود دچار خطا میشوند و آنها را بعنوان بزرگسال می انگارند در حالی که کودک از جهات مختلفی ممکن است توان انجام کاری را که ما از او انتظار داریم را نداشته باشد و در نتیجه ممکن است با عدم انجام آن کار توسط او دچار احساسهای منفی شویم.
توضیح ندادن کاری که از کودک میخواهند انجام دهد و نحوه انجام آن و نشان ندادن فرایند کار به کودک به طوری که بتواند از طریق مشاهده دریابد که چطور کار کند.
فراهم نکردن منابع لازم برای کودک که بتواند وظیفهاش را به خوبی انجام دهد.
نوع مسئولیتهایی که به کودک واگذار می شود باید سریع الوصول باشد؛ یعنی به صورتی باشد که کودک هر چه زودتر از عهده انجامش برآید چرا که کودک در سنین پایینتر نمیتواند مدت زمان طولانی بر یک چیز تمرکز کند. اگر هدف بلندی در پیش است آن را به هدفهای جزیی تقسیم کنید تا او مرحله به مرحله آن را طی کند؛ زیرا وصول به هدفهای کوچک مشوقی درونی برای کودک خواهد بود .
4. با همسرتان وحدت رویه داشته باشید.
در برخی از خانوادهها، اختلافات شدیدی بین پدر و مادر در واگذاری مسئولیت و میزان آن ایجاد میشود که خود این مسأله ساز است. هر چه سن فرزندان کوچکتر باشد، اهمیت هماهنگی والدین با یکدیگر بیشتر میشود. فرزندان کوچک وقتی مقررات و خواستههای متفاوتی را مشاهده میکنند چون نمیتوانند تفاوتهای موجود بین دو نظر را دریابند دچار سردرگمی میشوند.
اگر شما و همسرتان نقطه نظرات متفاوتی برای پرداختن به مسأله معینی داشته باشید اولین مرحله این است که درباره آن، در نبود فرزندتان صحبت کرده و سعی کنید در مورد آن به توافق برسید. با همکاری هم انتظار خود را از فرزندتان معین کنید و بر سر آن به توافق برسید و آن را با زبانی ساده و صریح با کودک خود در میان بگذارید و تعیین کنید که چنانچه او مطابق آن انتظارات یا بر عکس، مخالف آنها عمل کرد چه پیامدهایی در انتظارش هست. وقتی والدین هر دو از نظر علمی اندیشه درستی دارند با این حال نمیتوانند به توافق برسند معمولا میتوانند در این نوع اختلافهای غیر قابل حل به یکی از شیوههای زیر به توافق برسند:
تصمیم گیری را بر پایه نظر والدی قرار دهید که موضوع برای او اهمیت بیشتری دارد.
تصمیم گیری را برپایه رأی و نظر والدی که تجربه و مهارت بیشتری در آن زمینه دارد قرار دهید.
تصمیم گیری را بر پایه نظر والدی بگذارید که بار نتیجه چنان تصمیمی بر دوش اوست.
در هر صورت سعی کنید پشتیبان همدیگر بوده و مؤید تصمیم هم باشید. پشتیبانی از یکدیگر به این معناست که حتی اگر والدین با هم موافق نباشند به هیچ ترتیبی تصمیم دیگری را مخدوش یا کم اعتبار نکنند.
5. به کودک خود نشان دهید که شما نیز سعی در انجام مطلوب مسئولیتهایتان دارید.
به فرزندان خود نشان دهیم که ما به هنگام انجام شایسته مسئولیتهایمان، لذت میبریم. شما علاوه بر آموزش مستقیم، نقش الگویی برای فرزندان خود دارید لذا اینکه چگونه با مسئولیتهای خود مواجه میشوید، اینکه به احساسات و خواستههای دیگران چقدر اهمیت میدهید، اینکه آیا مسئولیتهای محوله را به صورت کامل انجام میدهید یا نه؟ بیاد داشته باشید که کودک شما از همه اینها یاد میگیرد.
هرگاه کودک در یابد که پدر یا مادر از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکنند معمولا او نیز نگرشی مشابه پیدا میکند. اگر پدر با نپذیرفتن مسئولیت هیجانهای خود، دیگران را آزرده میکند و عادت به دشنام و ناسزاگویی داشته باشد کودک خانواده نیز همان را تکرار میکند. اگر مادر هنگام نظافت خانه عصبانی میشود، کودک خردسال او نیز احساس منفی مادر را با انجام اینگونه وظایف مرتبط میکند. در مقابل چنانچه والدین و مربیان با خوش خلقی، شکیبایی و احساس مسئولیت به وظایف خود عمل کنند، جوی را ایجاد مینمایند که کوششهای کودک در آموختن انجام وظیفه، با احساسات مثبت نسبت به آن توأم شود.
کودکان ما باید ببینند که ما در حوزههای مربوط به خودمان بطور مسئولانه عمل میکنیم. به مثال زیر توجه نمایید:
پدر! چرا این یادداشت رو روی سطل زباله چسباندی؟
عزیزم داخل آن شیشه شکسته وجود داشت لذا نخواستم که موقع جمع کردن آن کسی به خاطر ما آسیب ببیند. من به آنها هشدار دادم.
آیا آنها دوستان تواند؟
نه عزیزم من آنها را نمیشناسم.
پس میخواهی آسیب نبینند؟ ....
6. قاطع باشید.
بهترین راه برای آنکه کودکان گفتههای بزرگترها را جدی بگیرند قاطعیت است. اگر شما در کاربرد قاعدهای ثابت قدم باشید و برای تخطی از آن تنبیه سبکی اعمال کنید، تأثیر نهاییاش بر کودکان بیش از آن است که بی ثبات باشید و تنبیه شدیدی اعمال کنید.
اگر مقررات شما میگوید که فرزند چهار ساله شما باید پس از بازی، اسباببازیهایش را جمع کند و در جای معینی بگذارد، اما فقط در شرایطی آن را اعمال کنید که حالات روحی شما اقتضا کند در آن صورت نمیتوانید انتظار داشته باشید که او این کار را به طور منظم انجام بدهد. کودک شما به تدریج، مواردی را شناسایی خواهد کرد که شما در شرایطی باشید که از او نظم و ترتیب نخواهید.
البته بیثباتی نباید با انعطافپذیری، اشتباه شود. انعطافپذیری به این معنی است که والدین مایل و قادر هستند برای دستیابی به هدفی ثابت، روشهای متنوعی را به کار گیرند چنانچه روشی نتیجه بخش نبود، روش دیگری را بیازمایند. لیکن بیثباتی به این معنی است که والدین اغلب ناهشیارانه هدفها را تغییر میدهند. مثلا:
وظیفه کودک را شخصا انجام میدهند چرا که سریعتر و آسانتر است.
به بهانههایی مثل ناتوانی، بیمهارتی و ... که کودکان برای فرار از مسئولیت می آورند، تن در میدهند.
وظایف کودک را انجام میدهند تا کودک آنها را دوست داشته باشد و یا دیگران را آزرده خاطر نکند.
قابلیتهای کودکان را دست کم گرفته و دلشان برای آنها میسوزد.
والدین و مربیان با پایداری و ثبات خویش به کودکان کمک مینمایند تا احساس امنیت کنند. وقتی آنان بیثبات هستند کودکان احساس نگرانی میکنند زیرا نمیتوانند پیشبینی کنند که چه پیش خواهد آمد.
با ثباتی در کاربرد قواعد درست، موجب افزایش نظم و انضباط در کودک خواهد شد و به او احساس امنیت داده و خلق او را بهبود میبخشد. البته باثباتی، زمانی معنا دارد که قواعد آشکاری مورد توافق بین والدین مقرر شده باشد.