نیلانه

کودکان ما
نیلانه
Instagram



مطالب این بلاگ حاصل تبادل افکار و جستجو و مطالعه جمعی از مادران بسیار مشتاق در تربیت فرزندانشان است که از طریق رسانه های جمعی با هم در ارتباط و تبادل نظر بوده اند .. در مواردی منبع مطالب نامشخص بوده که به دلیل همین مسئله می باشد .. در همینجا از نویسندگان و منابع مطالب پوزش می طلبیم ...

این شادمانی که اکنون دردست توست مدت زیادی نخواهد ماند.این دستان نرم کوچکی که در دست تو آشیانه دارددر حالی که در آفتاب قدم میزنی ،همیشه با تو نخواهد بود .
همینگونه این پاهای کوچکی که در کنارت می دود و با صدای مشتاقی که بدون وقفه و با هیجان هزاران سوال از تو می کند ،تا ابد نیستند .

۴۹ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

گاهی برای شما پذیرفتن دیدگاه کودکان دشوار است.زیرا شما خودتان آن را از دست داده اید.
کودک سعی دارد از درخت بالا برود.تو چه می کنی؟ بلافاصله می ترسی، شاید بیفتد ، شاید پایش بشکند، او را باز میداری.
اگر می دانستی بالا رفتن از درخت چه لذتی دارد کمک میکردی تا ان را بیاموزد کمک میکردی از درخت بالا برود.
ترس تو خوب است عشقت را نشان می دهد ولی بازداشتن او از این کار یعنی جلوگیری از رشد او.
ا
کودک میخواهد در باران بیرون برود و زیر باران در خیابانها بدود و تو می ترسی که او سرما بخورد.

اگر شادمانی را بشناسی و هوشیار باشی قادر خواهی بود کودک را درک کنی و ببینی او چه احساسی دارد.

کودک می پرد،می رقصد و آواز می خواند و فریاد می کشد و تو روزنامه ات را می خوانی ، ان روزنامه احمق را !
وتو می دانی درروزنامه چه می گذرد، همیشه یکسان است.چیزی در روزنامه وجود ندارد ولی تو ناراحت می شوی.
وتو کودک را مانع می شوی: فریاد نزن! بابا را ناراحت نکن! بابا کاری عظیم انجام می دهد- روزنامه می خواند!
و تو انرژی جاری را ان زندگی را متوقف می کنی.

برگرفته از کتاب شش کلید موفقیت فرزندان.....اوشو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۵:۲۳

امروزه دیگر والدین برای تنبیه کودکان کمتر متوسل به تنبیه بدنی می شوند و در واقع به جای بلند کردن دست، صدای خود را بالا می برند. غافل از این که بعضی از کلمات به کار رفته در فریاد ها از صدمات بدنی هم بدترند.

راه حل کوتاه مدت و مشکلات دراز مدت

برخی از والدین همیشه در حال فریاد زدن هستند .گویی کودکان صدای آنها را نمی شنوند. وقتی کودکان با هم جنگ و دعوا می کنند، تکالیف شان را انجام نداده اند و والدین مجبور شوند مسآله ای را برای چندمین بار تذکر دهند چنان فریاد می زنند که گویی در اپرا هستند.

گاهی والدین تصور می کنند فرزندشان آنقدر به فریاد آنها عادت کرده است که در صورتی که فریادی را نشنود هیچ عملی را انجام نخواهد داد.

چرا نباید سر بچه داد زد؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۵:۰۵

● بررسی علت و روش های درمان ناخن جویدن در کودکان

 

جویدن ناخن یکی از عادات کودکان است که والدین را بسیار ناراحت و کلافه می کند. تحقیقات نشان می دهد که تقریباً ۳۸ درصد کودکان ۶ ۴ ساله ناخن هایشان را می جوند.

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۵:۰۴

از ابتدای تاریخ، مادر همیشه نماد مظهر محبت و از خود گذشتگی بوده است. در جامعه صنعتی و خالی از ویژگی های انسان امروز ، هنوز هم مادر شدن یک تحول عظیم در زندگی افراد است و تغییرات بسیاری در خصوصیات و زندگی آنها ایجاد می کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۵:۰۱
قبل از اینکه به کودکانتان اجازه دهید که بدون نظارت شما به اینترنت متصل شوند، یک سری از قوانین باید تعیین شوند.

اینترنت می تواند مکانی گسترده برای کودکان باشد تا بیاموزند، سرگرم شوند، با دوستان مدرسه ای گپ بزنند، و با آسودگی خیال به مکاشفه بپردازند. اما درست همانند دنیای واقعی، وب هم می تواند برای کودکان خطرناک باشد. قبل از اینکه به کودکانتان اجازه دهید که بدون نظارت شما به اینترنت متصل شوند، یک سری از قوانین باید تعیین شوند.
 
اگر نمی دانید که از کجا آغاز کنید، در اینجا چندین ایده در مورد چیزهایی که باید با کودکانتان بحث کنید تا به آنها در مورد استفاده ایمن تر از اینترنت بیاموزید، آورده شده است:
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۴:۵۹

کودکان در نیمه دوم نخستین سال زندگی تا حدودی توانایی جا به جا شدن پیدا می کنند. در شش ماهگی آنان به تنهایی می نشینند. با توجه به اینکه کودک در شش ماهگی می تواند اشیایی را بلند کند باید به اواجازه داده شود تا این کار را انجام دهد. در این سن کودک بیش از اینکه به خود اشیا علاقه داشته باشد به کاری که با آن انجام می دهد، علاقه دارد. همانطور که می بینید مفهوم بازی در این دوران بسیار متفاوت با سایر دوران کودکی می باشد. در این دوران والدین با در آغوش کشیدن کودک وخواندن لالایی وشعرهای کودکانه می توانند احساس امنیت را به کودک خود منتقل کنند.در این دوران کودک به صورت ابتدایی قادر به چنگ زدن است بنابراین باید اسباب بازی هایی برای چنگ زدن، فشار دادن احساس کردن ودر دهان گذاشتن در اختیار کودک قرار داد. این اسباب بازی می توانند شامل توپ های پارچه ای، قطعه های نرم خانه سازی، اسباب بازی های ویژه دندان در آوردن باشد.
چند بازی به عنوان نمونه، البته خود شما هم می توانید با ابتکار وکمی خلاقیت هزاران بازی با توجه به ویژگی های کودک خود بسازید:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۴:۵۷


 این روزها به هر خانه‌ای که وارد می‌شوید، به جای سرگرم بودن کودکان با خمیرهای بازی که خلاقیت‌شان را بالا می‌برد و مهارت‌ دست‌های‌شان را بیشتر می‌کرد، تبلت‌هایی در دست بچه‌ها جا دارد که چشم‌های‌شان را خسته و مفاصل دست‌های‌شان را ضعیف می‌کند.
 در این میان والدینی که امکان خرید چنین ابزاری برای کودک‌شان ندارند هم از خود گذشتگی کرده و او را با گوشی هوشمند تلفن همراه‌شان سرگرم می‌کنند و مهارت کودک‌شان در انجام بازی‌های مختلف را به رخ این و آن می‌کشند.
🎌بچه‌های امروزی تمایلی به دویدن، کاردستی درست کردن و نقش‌پذیری در بازی‌هایی که نسل ما از آنها لذت می‌برد، ندارند. آنها ترجیح می‌دهند روی مبل راحتی لم بدهند، یک کاسه پفک کنارشان بگذارند و هر روز چندین مرحله از بازی‌ای که به آخر رساندنش کار هر کسی نیست را رد کنند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۴:۵۳


پیشرفت علم همیشه هم خوب و سازنده نیست. یعنی همه مسایل دنیا دو صورت دارند: منفی و مثبت. فناوری هم اینگونه است. انیشتین جمله جالبی در این مورد دارد که می گوید: «من از روزی می ترسم که تکنولوژی از تعامل انسانی پیشی بگیرد. چنین روزی، جهان نسلی از احمق ها خواهد داشت.» این جمله بار مفهومی بالایی دارد. همه از تکنولوژی در جهت بهبود امور استفاده می کنیم اما اگر قرار باشد همه زندگی ما را فرا بگیرد، فاتحه انسانیت و مهربانی را باید خواند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۴:۵۰

رفته‌ایم پاساژ بغل خانه. از خانم مغازه‌داری سوال می‌پرسم. وقتی می‌آییم بیرون، دخترم می‌گوید: «خانومه چه خوشگل بود!» دوباره برمی‌گردم و نگاهش می‌کنم. موهایش ترکیب خوش‌رنگی از قرمز و مسی است. بافته و انداخته روی شانه‌اش. با شال و مانتوی خردلی و سبز و قرمز، خدایی‌اش ترکیب جذابی درست کرده. دلم می‌خواهد به نرگس بگویم که زیباست، ولی این که زیبایی‌ات را بریزی کف پاساژ، زیبا نیست. دلم می‌خواهد بداند که «عفاف» از همه این بافته‌ها و رنگ‌وارنگ‌ها قشنگ‌تر است. ولی بلد نیستم. نمی‌دانم چه بگویم.

......

دارند تعریف می‌کنند که عادت ندارند یک لباس را مدت زیادی بپوشند. دل‌شان را می‌زند. باید تند و تند عوضش کنند. یکی می‌گوید اصلا از این یک قرون دوزار کردن‌ها بدم میاد. زن باید خرج کنه دیگه. دخترم نیست. رفته بازی. ولی فکر می‌کنم اگر بود، اگر می‌شنید، اگر می‌پرسید، چه باید می‌گفتم؟ چطور باید بهش می‌فهماندم که قناعت ارزش است، نه ولخرجی. خرج کردن بی‌حساب، لارج بودن نیست. قناعت هم گدابازی نیست. خوب شد نیست، چون من نمی‌دانم چه بگویم.

.....

سخت است.

در دوره و زمانه‌ای که جای ارزش‌ها و ضدارزش‌ها عوض شده، توضیح دادن ارزش‌های "حقیقی" برای بچه‌ها خیلی سخت است. وقتی بی‌حیایی، خوشگلی است؛ اسراف، دست و دل‌بازی؛ ولخرجی، باکلاسی؛ چطوری باید برای بچه حیا را، قناعت را، صرفه‌جویی را، توضیح داد؟ من نمی‌دانم چه بگویم.

.....

منبع : وبلاگ خانوم منصوره مصطفی زاده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۴:۴۹

بهار... می‌آید!

اولین سالی که برگ‌ها ریخت، درخت‌ها را هرس کردند و از آن‌ها یک ستون لخت و بی شاخ و برگ ماند، دخترکم گریه کرد. گفت «ببین درخت‌هامون کچل شدن!» و غصه خورد که حیف درخت‌های به آن خوشگلی نبود که این طوری شدند؟ به نظر من، حیف، فقط اشک‌های نرگس بود که چیلیک چیلیک برای موضوعی معمولی پایین می‌ریخت! بهار که آمد، نرگس اصلا یادش نبود که چقدر برای برگ‌هایی که نبودند، غصه خورده.

هفته پیش رفتیم یک بسته لوبیای سحرآمیز خریدیم که روی جعبه‌اش نوشته بود وقتی بزرگ شوند، سلام می‌کنند! (هنوز به مرحله سلام و علیک نرسیده‌ایم! نمی‌دانم دقیقا منظورشان چیست!) نرگس خاک‌ها را ریخت، بذرها را پاشید و آب داد و گلدان را گذاشت جلوی تنها پنجره حاوی فوتون‌های نور آفتاب در خانه، که برویند. از آن روز صبح‌ها از زیر پتو مستقیم می‌رفت دم پنجره. دو سه روز اول فقط خاک بود. نرگس آن قدر به گلدان‌ها آب داده بود که می‌ترسیدم ماجرایش شبیه سبزه کلاه‌قرمزی شود و دست آخر خوراک لوبیا شود! اما یک روز یک نقطه کوچک سبز، توجهم را جلب کرد. نرگس را صدا کردم که بیاید و گلدان‌هایش را ببیند. صدایم همان قدر معمولی بود که مثلا وقتی بخواهم یک کفتر دم پنجره را به نرگس نشان بدهم. نرگس آمد و ناگهان... چشم‌هایش گشاد شد، دهانش باز ماند و با صدایی سرشار از شگفتی گفت «مامان! سبز شد! واقعا سبز شد!!» یک جوری می‌گفت که انگار با استفاده از سلول‌های بنیادی یک لوبیا سبز کرده!! در حالی که به نظر من سبز شدنش خیلی هم معمولی بود.

*

شگفتی‌هایمان را کجا جا گذاشتیم که طلبکار بهار شدیم؟ غصه لخت شدن درخت‌هایمان را کی فراموش کردیم که سبز شدن‌شان برایمان بی‌اهمیت شد؟ کی عادت کردیم به این که بعد از زمستان باید بهار بیاید ولاغیر؟ چشم‌هایت را ببند و مثل چهار سال و نیمه‌ها فکر کن. بگذار بهار با شگفتی در مقابلت سفره پهن کند. یک جوری که انگار اولین بار است که این جوانه‌های سبز را می‌بینی!

منبع : وبلاگ منصوره مصطفی زاده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۴:۴۷