نیلانه

کودکان ما
نیلانه
Instagram



مطالب این بلاگ حاصل تبادل افکار و جستجو و مطالعه جمعی از مادران بسیار مشتاق در تربیت فرزندانشان است که از طریق رسانه های جمعی با هم در ارتباط و تبادل نظر بوده اند .. در مواردی منبع مطالب نامشخص بوده که به دلیل همین مسئله می باشد .. در همینجا از نویسندگان و منابع مطالب پوزش می طلبیم ...

این شادمانی که اکنون دردست توست مدت زیادی نخواهد ماند.این دستان نرم کوچکی که در دست تو آشیانه دارددر حالی که در آفتاب قدم میزنی ،همیشه با تو نخواهد بود .
همینگونه این پاهای کوچکی که در کنارت می دود و با صدای مشتاقی که بدون وقفه و با هیجان هزاران سوال از تو می کند ،تا ابد نیستند .

۱۵۲ مطلب با موضوع «مطالب جالب و آموزنده» ثبت شده است

ته پیاز و رنده رو پرت کردم توی سینک. اشک از چشم و چارم جاری بود. در یخچال رو باز کرماهیتابهر مرغ رو شکستم روی گوشت،روغن رو ریختم توی ماهیتابه و اولین کتلت رو کف دستم پهن کردم و خوابوندم کف ش. برای خودش جلز جلز خفیفی کرد که زنگ در رو زدند.
پدرم بود. بازم نون تازه آورده بود. نه من و نه اصغر حس و حال صف نونوایی نداشتیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۴۰


شما جز کدام گروه والدین هستید؟ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۰۲

دختر کوچولوی ملوس دو تا سیب در دو دست داشت. در این موقع مادرش وارد اطاق شد. چشمش به دو دست او افتاد. گفت، "یکی از سیباتو به من میدی؟" دخترک نگاهی خیره به مادرش انداخت و نگاهی به این سیب و سپس آن سیب. اندکی اندیشید. سپس یک گاز بر این سیب زد و گازی به آن سیب. لبخند روی لبان مادرش ماسید. سیمایش داد میزد که چقدر از دخترکش نومید شده است. امّا، دخترک لحظه‌ای بعد یکی از سیب‌های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت، "بیا مامان این سیب شیرین‌تره!" مادر خشکش زد. چه اندیشه‌ای به ذهن خود راه داده بود و دخترکش در چه اندیشه بود.
هر قدر باتجربه باشید، در هر مقامی که باشید، هر قدر خود را دانشمند بدانید، قضاوت خود را اندکی به تأخیر اندازید و بگذارید طرف مقابل شما فرصتی برای توضیح داشته باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۰۰

ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﮔﻔﺖ : ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﻦ !
ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﮕﻮﻧﻪ؟
ﮔﻔﺖ : ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﯼ،
ﺣﺎﻟﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ،
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺳﺮﺍﻍ ﮐﯿﻒ ﻭ ﻧﻤﺮﺍﺕ ﺍﻭ ﻧﻤﯿﺮﻭﯼ،
ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻧﻮﻉ ﻏﺬﺍ ﻧﻈﺮﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ،
ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻣﯿﮑﻨﯽ،
ﻧﻈﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺟﻮﯾﺎ ﻣﯿﺸﻮﯼ،
ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﺕ ﺩﻋﻮﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ،
ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﻮ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ
ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ . ﯾﮑﯽ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺁﻥ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ .
ﻓﻘﻂ ﮐﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ، ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽ ﺁﻓﺮﯾﻨﺪ ﻧﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۵۸

کاش این اتفاق قبل از روز مادر رخ داده بود.
دوستی میگفت توی اداره، همکارم ورقی رو به دستم داد و خواست که بخونم،
فرمی بود که خانمی برای استخدام پر کرده بود،
در نگاه اول همه چی عادی بود، گفتم: خب که چی؟ گفت کمی دقت کن جالبه، آرام تر خوندم:
نام... نام خانوادگی....
فرزند.......!
به اینجا که رسیدم مکث کردم، نوشته بود
فرزند رضا و پروین،
همکارم گفت: دیدی جالبه؟ من هم به اینجا رسیدم مثل تو مکث کردم و به خانم متقاضی گفتم شما فرزند دو نفر نوشتید، گفت: خب من فرزند دو نفرم!
دوستان! مطمئنم تا بحال به این امر بدیهی فکر نکرده ایم.
پس بیایید از عمل شجاعانه اون خانم محترم الگو گرفته و حرکتی رو آغاز کنیم و در تمام اوراق اداری، این کار رو انجام بدیم. اگر موافقید به تمام دوستان بفرستید و خود نیز به آن عمل کنید.
نام حرکت اجتماعی:
(من فرزند دو نفرم)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۰:۳۲

این شادمانی که اکنون دردست توست مدت زیادی نخواهد ماند.این دستان نرم کوچکی که در دست تو آشیانه دارددر حالی که در آفتاب قدم میزنی ،همیشه با تو نخواهد بود .
همینگونه این پاهای کوچکی که در کنارت می دود و با صدای مشتاقی که بدون وقفه و با هیجان هزاران سوال از تو می کند ،تا ابد نیستند .
این صورتهای قابل اعتماد که به طرف تو توجه میکنند ،یا بازوان کوچکی که بر گردن تو حلقه میشوند، و لبان نرمی که بر روی گونه های تو فشار می آورند ، دایمی نیستند ...
قلب خودت را بر ایشان ارزانی بدار .
روزهایشان را از شادی پر کن .
در خوشی و شادمانی معصومانه شان شریک باش.که طفولیت جز دو روزی بیش نیست و با چشم برهم زدنی برای همیشه از دست خواهد رفت .
اگر کودکی با خرده گیری بزرگ شود، ملامت کردن را می آموزد.
با خصومت بزرگ شود، ستیزه جویی را می آموزد.
با استهزاء بزرگ شود، کم رویی می آموزد.
با شرم بزرگ شود،احساس گناه رامیآموزد.
با بردباری بزرگ شود، تحمل را می آموزد.
باتشویق بزرگ شود،اعتمادبه نفس میآموزد.
باتحسین بزرگ شود،قدرشناسی را میآموزد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۰:۲۴

در کشور دانمارک با قطار سفر میکردم...
بچه ای بسیار شلوغ میکرد...
خواستم او را آرام کنم به او گفتم اگر آرام باشد برای او شکلات خواهم خرید...
آن بچه قبول کرد و آرام شد..
قطار به مقصد رسید و من هم خیلی عادی از قطار پیاده شده و راهم را کشیدم و رفتم...
ناگهان پلیس مرا خواند و اعلام نمود شکایتی از شما شده مبنی بر اینکه به این بچه دروغ گفته ای....
به او گفته ای شکلات میخرم ولی نخریدی!!!
با کمال تعجب بازداشت شدم!!
در آنجا چند مجرم دیگر بودند مثل دزد و قاچاقچی!!!
آنها با نظر عجیبی به من مینگریستند که تو دروغ گفته ای آن هم به یک بچه!!!
به هر حال جریمه شده و شکلات را خریدم و عبارتی بر روی گذرنامه ام ثبت کردند که پاک نمودن آن برایم بسیار گران تمام شد!!!
آنها گدای یک بسته شکلات نبودند...
آنها نگران بدآموزی بچه شان بودند و اینکه اعتمادش را نسبت به بزرگترها از دست بدهد و فردا اگر پدر و مادرش حرفی به او زدند او باور نکند!!!
نقل از کتاب چرا عقب مانده ایم ؟
نوشته دکتر علی محمد ایزدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۲:۰۴

بزرگترین اکتشاف برای من این بود که فهمیدم فرزندم مهمانی در خانه ام هست و روزی از کنارم می رود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۵۹

شکسپیرمیگه:اگه یه روزی فرزندی داشته باشم،بیشتر از هر اسباب بازی دیگه ای براش بادکنک میخرم!
بازی با بادکنک خیلی چیزها رو به بچه یاد میده؛
بهش یاد میده که باید بزرگ باشه اما سبک،تا بتونه بالاتر بره...
بهش یاد میده که چیزای دوست داشتنی میتونن توی یه لحظه،حتی بدون هیچ دلیلی و بدون هیچ مقصری از بین برن...
پس نباید زیاد بهشون وابسته بشه!
 ومهم تر ازهمه،
بهش یاد میده که وقتی چیزی رو دوست داره،نباید اونقدر بهش نزدیک بشه وبهش فشار بیاره که راه نفس کشیدنش رو ببنده،چون ممکنه برای همیشه از دستش بده...
و اینکه وقتی یه نفر و خیلی واسه خودت بزرگ کنی در اخر میترکه و تو صورت خودت میخوره...
میخوام ببینه بادکنک با این که تمام زندگیش بسته به یه نخ اما بازم توی هوا میرقصه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۴۶

 
1- بهانه به دست بچه دادن به نحوی که کودک خیلی راحت بتواند در آینده از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند.جمله معروف "تقصیر فلانی نبود شیطون گولش زد." نمونه بارز این بهانه دادن است.
2- به جای پیدا کردن راه حل روی شخصی که مرتکب اشتباه شده تمرکز نمودن.(من باید بدانم کی این ظرف را شکسته است!)
3- از بچه زیر پا کشی کردن و بعد بر اساس اعتراف کودک او را تنبیه کردن.
4-فرافکنی دائمی والدین و عدم قبول مسئولیت اعمالشان
5- همیشه در دعوای بچه ها دخالت کردن.
6- بهانه های ارثی به دست بچه دادن(درست عین بابا بزرگت هستی...)
7-مشق های بچه ها را نوشتن.
8- اشتباه خود را به گردن نگرفتن.
9- در تلاش و نگران بودن تا مردم را تحت تاثیر نحوه لباس پوشیدن و سبک زندگی خود قرار دادن.
10- بچه ها را به تملق و چاپلوسی تشویق کردن. تایید و تصویت دیگران را به قیمت بی ارزش کردن خود بدست آوردن به ویژه اگر این کار برای بدست آوردن پول،نمره یا منافع دیگری باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۲۹